زمان لازم برای مطالعه این مطلب : 3 دقیقه
زماني که من آماده تست زدن هستم چه وقتي است؟
چرا بعد از اين همه مطالعه هنوز نمیتونم تست بزنم؟
آيا برای يادگيری رياضی لازم است زمان زيادی برای اثبات فرمولها يا کلنجار رفتن با يک سوال بگذارم؟
يکي از مشکلاتی که تقريبا همه افرادی که براي کنکور خودشون رو آماده میکنند باهاش در ابتداي مسير مواجه ميشن اين هست که بعد از اينکه يک مطلب درسی رو مطالعه ميکنن و بلافاصله شروع به تستزنی ميکنند، متوجه میشوند که نمیتوانند تست بزنند! هر ساله بر اساس فیدبکی که از بچهها میگیریم متوجه میشیم که بخش عمدهای از کسانی که در طول مسیر آمادگی آزمون بیخیال کنکور میشوند بعد از مواجه شدن با این مشکل این تصمیم را میگیرند. یعنی چون نمیتونن تست بزنن احساس سرخوردگی میکنند و مطالعه را رها میکنند. غافل از اینکه این موضوع برای همه افرادی که در مسیر یادگیری هستند اتفاق میافته (حتی برای کسانی که در امتحان رتبه تک رقمی میارند) ولی خب تفاوت اینجاست که این افراد صبوری میکنند که البته به خاطر آگاهی اشان از این موضوع است که فرآیند یادگیری یک فرایند بلند مدت و زمان بر است.
آیا من بعد از اینکه درس رو خوندم باید بتونم تست بزنم؟ جواب لزوما بلی یا خیر نیست و این خیلی به درجه پیچیدگی موضوع وابسته است. برای اینکه درک درست و اصولیتری از این موضوع بگیریم به دو تئوری در حوزه یادگیری و learning اشاره میکنیم.
1- هرم دانش:
یکی از مفاهیمی که به خوبی مفهوم یادگیری را برای ما تشریح میکند همین مفهوم "هرم دانش" است که از مفاهیم مشهور ابتدایی در حوزه یادگیری است. بر اساس این مفهوم، در فرآیند یادگیری 4 بخش (four components) وجود دارد که به ترتیب 4 فاز یادگیری را توصیف میکنند. فاز اول جمعآوری اطلاعات (Data Gathering) که این فاز، مرحله ابتدایی برای شکلگیری دانش است، فرد دادههای خامی را به عنوان ورودی (Input) دریافت میکند. دادهها بعد از پردازش ابتدایی به اطلاعات (Information)تبدیل میشوند. در مرحله سوم مجموعهای از اطلاعات در کنار هم دانش (Knowledge) را میسازد و در نهایت توسعه پایگاه دانش (Knowledge Base) به "خرد" (Wisdom) منتهی میگردد.
2- اثر دانینگ کروگر (Duninng-Kroger Effect):
در سازمانها، زندگی اجتماعی و در کل هر محیط ارتباط جمعی، حتما با افرادی برخورد کردهاید که با دانشی سطحی ادعا و توهم دانش دارند. این افراد را دو دانشمند به نامهای دیوید دانینگ و جاستین کروگر در اواخر دهه 90 شناسایی و مطالعاتی روی آنها انجام دادند و توانستند تئوری فوق را معرفی نمایند. بر پایه این نظریه سیر تحول دانش افراد در قالب یک دیاگرام و فلوچارت به صورت نمودار زیر است. این مفهوم در سطح خرد نیز معنی پیدا میکند و زمانی رخ میدهد که فرد در فرآیند مطالعات خود به سرعت دنبال نتیجه گرفتن است (Quick win) در حالیکه تا یک شکست اساسی در فرد رخ ندهد یادگیری واقعی برای وی اتفاق نیافتاده است.
برای جمعبندی لازم است به این نکته اشاره شود که در فرآیند یادگیری دروس محاسباتی و حتی غیرمحاسباتی باید باور بر خروجی گرفتن بلند مدت وجود داشته باشد. تا فرد مطالعه کننده باور نکند که باید صبور باشد هیچگاه به نتیجه دلخواه نزدیک هم نمیشه چه برسه به رسیدن! در هر صورت توصیه ما این هست که اگر با شروع تست زنی متوجه شدید که نمیتوانید با تسلط بالا تستها را پاسخ دهید در حالیکه مطالب را به خوبی دریافت کرده اید نگران نباشید چون این موضوع طبیعی است و تنها راه حل آن زمان دادن به خودتان است.